کشتی گیری که چاق نمی شد (شمیز،رقعی،قطره)

کد شناسه :21545
کشتی گیری که چاق نمی شد (شمیز،رقعی،قطره)
  • عنوان کالا :
    کشتی گیری که چاق نمی شد (شمیز،رقعی،قطره)
  • شابک :
    9786222018818
  • ناشر :
  • مولف :
  • مترجم :
  • نوبت چاپ :
    2
  • سال چاپ :
    1402
  • قطع :
    رقعی
  • تعداد كل صفحات :
    62
  • وزن :
    73
  • درباره كتاب :
    اشمیت در میان آثار روایی غیرنمایشی‌اش، مجموعه‌ای از روایت‌ها با نام «گردونه‌ی نادیدنی‌ها» دارد که به تجارب ناب آدم‌هایی اشاره می‌کند که ممکن است در زندگی روزمره کم‌تر متوجه ایده‌آل‌ها و آرزوهای‌شان شده باشیم. سرگذشت این شخصیت‌ها عموماً آکنده از اتفاقاتی غیرمنتظره و رفتارهایی نامتعارف است که اغلب قضاوت‌های متناقضی را در میان آدم‌های مختلف برمی‌انگیزند. این افراد همچون اشباح با ردپایی محو در شهر گام برمی‌دارند و بود و نبودشان آن‌قدر ناچیز شمرده می‌شود که معمولاً کسی متوجه حضورشان نیست. شخصیت محوری داستان «کشتی‌گیری که چاق نمی‌شد» واجد همین ویژگی است. پسر نوجوان دستفروشی به نام «جون» که اشیاء کهنه و به‌دردنخوری می‌فروشد، مورد توجه پیرمردی که شومینتسو خوانده‌می‌شود، قرار می‌گیرد. پیرمرد لحنی کنایه‌آمیز در صحبت با او دارد. طعنه‌ی هرروزه‌ی شومینتسو که جون را علی‌رغم لاغری مفرطش، «چاق» خطاب می‌کند، حساسیت او را برمی‌انگیزد. قامت استخوانی پسر که سعی دارد از انظار مخفی‌اش کند با این تمسخر پیرمرد به چشم می‌آید و همین نکته او را خشمگین می‌کند. طی بحث‌وجدل‌هایی پرماجرا که منجر به از دست رفتن دارایی ناچیز جون و مصادره‌ی آن به دست پلیس می‌شود، شومینستو موفق می‌شود پسرک را به ورزشی تشویق کند که خلاف وضعیت جسمانی و روحیات اوست. وضعیت به نظر جون مسخره می‌آید. او نمی‌تواند آن‌گونه که شومینتسو توصیه می‌کند یک کشتی‌گیرِ سومو شود. برای رسیدن به چنین موقعیتی باید مدت‌ها حجم بالایی از غذا را به بدن‌اش برساند. کاری که از او ساخته نیست. نه از نظر مالی توان‌اش را دارد و نه در بدن‌اش چنین کفایتی می‌بیند. بنابراین با تهدید و تطمیع شومینتسو از پا نمی‌نشیند و در برابرش مقاومت می‌کند. اما وقتی به جایی می‌رسد که آه در بساط ندارد و باید برای معاش‌اش چاره‌ای اساسی بیاندیشد، پیشنهاد پیرمرد را برای امتحان کردن کشتی سومو می‌پذیرد و به این میدان نبرد دشوار و نفس‌گیر پا می‌گذارد.
  • قيمت :
    550,000 ریال
موجود نیست

نویسنده : اریک امانوئل‌اشمیت ترجمه : شهرزاد سلحشور با آن که لاغر و قد بلند و لندوک بودم . شومینتسو تا به من برخورد می کرد با تعجب می گفت: چقدر چاقی از این حرفش ناراحت می شدم، چون مثل پوست خشکیده شاه ماهی بودم که روی چوب کبریت کشیده باشند. از پهلو که دیده نمی شدم و می شود گفت که دو بعد بیشتر نداشتم. چقدر چاقی. اوایل چون به خودم شک داشتم جواب نمی دادم. همیشه خیال می کردم که آدم ها با حرف و شکلک و حرکاتشون متعرضم می شوند تا عیب و نقصم را به رخم بکشند، من هم دست به تفسیر حرف ها و حرکاتشان می زدم و در تعبیر منظورشان به بیراهه می رفتم.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر