نویسنده : توماس مان ترجمه : علیاصغر حداد پس از مرگ بزرگ خاندان «بودنبروک» در سال 1855، توماس (پسر بودنبروک بزرگ)، سرپرستی تجارتخانهء قدیمی را برعهده می گیرد و با دختر یکی از تجار ثروتمند ازدواج می کند و اندکی بعد به نمایندگی مجلس سنا انتخاب می شود. اما وی نسبت به سرنوشت پسرش (هانو) که فاقد سلامت لازم و دچار عقب ماندگی است، در رنج و ناکامی دست و پا می زند. او که اعتماد به نفس خود را از دست داده روزی در وسط خیابان بر زمین می افتد و می میرد. با مرگ توماس، تجارتخانه برچیده و خانهء وی فروخته می شود. (هانو) نیز از تب تیفویید می میرد و مادرش شهر را ترک می کند....
0 نظر