نویسنده : فریدریش دورنمات ترجمه : س. محمود حسینیزاد بازرس برلاخ، بستری در بیمارستان، پی میبرد که پوشکی از دار و دسته جنایتکارهای نازی اکنون در سوییس در مقام پزشکی صاحب نام به جنایتهایش ادامه میدهد. برلاخ که با مرگ فاصلهای ندارد باید تکلیف این سوظن را روشن کند. فردریش دورنمات نمایشنامهنویس برجسته سوئیسی در پنجم ژانویه ۱۹۲۱ در یکی از روستاهای اطراف شهر برن در کشور سوییس متولد شد. پدر دورنمات کشیشی معتقد و متدین و پدر بزرگش شاعری بذله گو و سرشناس بود که به خاطر شعرهای انتقادآمیز سیاسی که میسرود به او لقب شاعر سیاسی پرخاشجو داده بودند. تأثیر ویژگیهای این دو نفر بر دورنمات بسیار زیاد بود. چنان که این تاثیر را به آسانی در بیشتر نوشتههای این نمایشنامه نویس شهیر میتوان مشاهده کرد. دورنمات در ۱۳ سالگی همراه با خانواده راهی پایتخت شد. در این شهر پس از اتمام دوران متوسطه وارد دانشگاه شد و بر اساس تاثیری که از پدر و پدر بزرگش گرفته بود در رشته علوم دینی، فلسفه و ادبیات آلمانی به تحصیل پرداخت. پس از تحصیل در رشته ادبیات و فلسفه، چندی در کش و قوس بود که نقاشی را حرفه خود قرار دهد یا نویسندگی را. به زودی حرفه نویسندگی را برگزید، اما نقاشی را هم هرگز کنار نگذاشت. تابلوها و طرحهای او آشکارا نشان میدهد که تئاتر برای او پلی میان نقاشی و ادبیات است. در جوانی، نقد تئاتر و نیز رمانهای جنایی هم مینوشت. پس از چند سال وارد دانشگاه زوریخ شد و در رشته هنر و فلسفه ادامه تحصیل داد. اما پس از مدتی فشار مالی و فضای کلی دانشگاه و پرداختن به ادبیات نمایشی او را از ادامه تحصیل بازداشت. این نویسنده که ثروت پدری نداشت به کار نگارش مشغول شد و کتاب «مشکلات تئاتر» را به رشته تحریر درآورد. او برای امرار معاش به نوشتن نمایشنامههای رادیویی روی آورد و از این راه پول خوبی به دست آورد. چنانکه موفق شد مشکلات مالی خانواده که شامل همسر و سه فرزندش میشد را از این راه تا حدود زیادی حل کند.
0 نظر