نویسنده : مجتبی موسوی کیادهی کیسه را بر پشتش سفت کرد و کند را بر دوش گذاشت و سر را به اطرافش گرداند. آن سال بارندگی بیشتر نشده اما آب دور صنوبر، یک وجب بالاتر از سال پیش ایستاده و تا چانه اش رسیده بود رو برگرداند و پا را جنبشی داد و راه افتاد چیزی پایش را نوازش کرد برگشت تا ببیند سر کیسه شل نشده و ماهی از آن در نرفته باشد. کیسه درون آب سفت و محکم بود اما از فاصله یک گام از او موجودی عظیم و عجیب الشکل، به بزرگی یک تپه باله میزد و دور می شد.
0 نظر