(داستانهایی مختصر و مفید از گند زدن بشر به همهچیز و همهجا) گردآوری و ترجمه : حسین یعقوبی برشی از متن: «در اتیوپی عنتر خانمی ، یعنی عنتر مؤنثی، به نام لوسی، تصمیم گرفت با جهشی بزرگ زندگی اش را از این رو به آن رو کند . ما نمیدانیم هدف او از این جهش بزرگ چه بود. شاید در اندیشه این چیزی برای خوردن پیدا کند یا همسان مذکری تا با او جفتگیری کند. شاید هم در اندیشه پریدن روی درخت دیگری بود که تصور میکرد درخت بهتری است. او مطمئناً نمیدانست اتفاقی که آن روز با شکستن نیمی از استخوانهای بدنش برایش رخ میدهد ، او را تبدیل به مهمترین و مشهورترین فرد گونهاش می کند. چنین ماجراجوییهای بزرگی معمولاً بهای گزافی دارند که برای لوسی جانش بود. البته اگر هم میدانست، چندان فرقی برایش نداشت، چون سه میلیون و دویست هزار سال پیش برای کسی شهرت اهمیتی نداشت.» کتابهای زیادی درباره اقدامات بزرگ جامعه بشری، رهبران بزرگ، مخترعان و کاشفان نابغه و انسانهایی برخوردار از روحی والا و معنویتی سرشار نوشته شده است. این کتاب اما درباره مصادیق حماقت در طول تاریخ بشریت و توان بالای انسانها برای گند زدن است؛ از سرگذشت رهبران خودکامهای که با تصمیمات ابلهانه کشور و ملتشان را به فنا دادند گرفته تا مردمی که به خاطر باورهای خرافی یا حرص و طمعشان با انتخابهایی غلط دستی دستی خودشان را به خاک سیاه نشاندند.
0 نظر