دریای آرامش (شمیز،رقعی،تندیس)

کد شناسه :118261

نویسنده : امیلی سنت‌جان مندل ترجمه : فاطمه جابیک ادوین سنت‌جان سنت اندرو، هجده‌ساله، بار نام دو قدیس بر دوشش، سوار بر کشتی بخار در راه آن‌سوی اقیانوس اطلس، چشمانش را از شدت وزش باد روی عرشه‌ تنگ کرده بود. نرده‌ی کنار کشتی را با دستان دستکش‌پوش محکم گرفته و بی‌صبرانه منتظر بود چشمش به ناشناخته‌ها بیفتد. تلاش می‌کرد چیزی، هرچیزی، جز دریا و آسمان ببیند، ولی تنها چیزی که می‌دید سایه‌ی خاکستری بی‌انتها بود. در راه دنیایی تازه گام برمی‌داشت. حالا کم‌وبیش نیمی از راه انگلستان به کانادا را طی کرده‌ بودند. به خودش می‌گفت به تبعیدم فرستادند و می‌دانست دیدگاهش بیش از اندازه ملودراماتیک است، اما تا حدی هم حقیقت داشت.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر