(چگونه سیمکشی مغز ما شخصیت ما را شکل میدهد) نویسنده : کوین میچل ترجمه : فرزام حبیبیاصفهانی ذات چیست و چگونه تعریف میشود؟ هرگز پاسخ درستی برای این سوال پیدا نشده و هیچ رشتهای از علوم شناختی و طبیعی و غیره نیز نمیتوانند بهطور مشخص و قطعی، این مسئله را روشن کنند. بسیاری از ما ممکن است در رفتارها و اتفاقات روزمره به شباهتهایی بین خود و والدین و خانوادهمان بر بخوریم و این شباهتها گاهی ممکن است خودمان را نیز شگفتزده کند. از زمانهای دور و حتی در فرهنگهای باستانی ژنتیک به چشم میآمده و تفاوتهای هر نسل با نسل قبل و بعد، برای دانشمندان جذاب بوده است. اما به دلیل نبود امکانات علمی کافی و نرسیدن به پاسخ درستی که براساس شواهد و عینیات باشد، این مسائل به قصههای ادبی و داستانهای افسانهای میپیوست. به همین دلیل برخی باور داشتند که انسانها با ذات مشخصی به دنیا میآیند که بخش بزرگی از آن را از والدین به ارث بردهاند؛ و بعضی دیگر عقیده داشتند که هر انسانی مانند یک صفحهٔ سفید متولد میشود و از لحظهٔ شروع تجربیات کودکی، ویژگیهایی که اصطلاحاً «ذاتی» نامیده میشود، در وجود آنها شکل میگیرد. حالا و در دنیای امروز که بیشتر از هر زمان دیگر نیاز به خودشناسی داریم و وفور ابزارها برعکس باعث گم کردن هدف شده، دانش روانشناسی تلاش میکند تا بر پایهٔ شیوههای شناختی نوین، به این سوال پاسخ بدهد. کتاب «مغز با شخصیت» با عنوان جالبی که دارد، دقیقاً به همین موضوع پرداخته است: آیا احساسات ما اصالتی حقیقی دارد و به قول یونگ همگی ما بخشی از وجودی برتر به نام ضمیر ناخودآگاه جمعی هستیم؟ یا اینکه نه، حرفهای همکار و رقیب او فروید در این باره درستتر است که تجربیات انسانی را مانند کُدهای یک ماشین، تنها تابعی از نیروی جبری قدرتمندی میداند که هرگز قابل شناختن نیست؟ این سوالهای جذاب با محوریت ژنتیک و اینکه دقیقا چه چیزی از طریق دیانای به نسل بعد منتقل میشود، مباحث اصلی کتاب مغز با شخصیت را تشکیل میدهند. «کوین جی میشل» نویسنده این کتاب که استاد نوروساینس (عصبشناسی) و ژنتیک در کالج ترینیتی دابلین است، در این کتاب تلاش میکند تا مسئلهٔ اصالت تجربه و ذات انسانی را در قالب ادبیاتی از ژنتیک و علم بیولوژی، برای خوانندگان بیان کند.
0 نظر