نویسنده : پیتر هاندکه ترجمه : نیکزاد نورپناه پیتر هاندکه جهانی از آثار ادبی ابسورد، مینیمال و سبک رمان نو را در ذهن دارد که عصاره همه آنها را میتوان در آثار او به ویژه در تکرار یافت. تکرار شیفته میکند و میراند؛ با خواننده میستیزد و از او میگریزد؛ همچون موجودی زنده پیش چشم مخاطب رنج میکشد و رنج میدهد؛ سیاهچالی است که مخاطب را در خود اسیر و ذهن او را روشن میکند و چنان درخشان است که چشم را خیره می کند؛ آن سان که همه چیز و هیچ چیز را در آن میتوان و نمیتوان دید. همگام بودن با دیگران، حتی با یک نفر، همیشه برایم غیرقابل تحمل بوده؛ اگر گام هایم هماهنگ با کسی بود، بلافاصله میایستادم، پا تند میکردم یا کلاً کنار میکشیدم؛ حتی وقتی با دوست دخترم آهنگ قدمهایمان یکی میشد، خودمان را در هیئت چیز دیگری میدیدم: دو «رهنورد بیروح علیه دنیا».
0 نظر