(شش داستان جنایی) نویسنده : پی. دی. جیمز ترجمه : رکسانا صنمیار یکی از شمایلهای داستاننویسی جنایی، در عصری که بیش از هر زمان دیگری، اقبال عمومی، به خاصه در فرهنگ انگلوساکسون، بهسوی داستانهای جنایی، پلیسی و معمایی بود، داستانهایی خلق کرد که با توصیفات بینظیر از محیط، اشیاء و آدمها، شخصیتهایی درگیر اضطراب مدام و گرفتار میان رویا و واقعیت، به بخش بزرگ و انکارناپذیری از خاطرهی جمعی دوستداران این ژانر محبوب، شکل داد. «پی. دی. جیمز» که با ترکیب بینظیر مشاهده، استنتاج و گفتوگو، مرزهای رمان جنایی را به سرحدات دیگری رساند، در داستانهای کوتاهش فرم دیگری از جنایینویسی را ابداع کرد. داستانهای کوتاه جیمز، اشیاء گونهگون را در مقام آلات قتالهای ظریف و هوشمند در دل اتمسفر زیستی شخصیتهایش وارد کرده و نشان میدهد که چهطور سادهترین و بیخطرترینهایشان میتوانند قتلی عجیب، زیبا، هراسانگیز و البته غیرقابل پیشبینی را موجب شوند. کتاب «خون خواب را ریختهاند» با زنان و مردان پرشور و پیچیدهاش، صحنهآرایی شورانگیز و البته منظری که معاصربودن نویسنده را به خوبی به رخ میکشد، داستان به داستان، شیوهی تازهای از نمایش جنایت و مواجهه با آن را نشانمان میدهد. شش داستان جنایی این کتاب، هم به درستی جنبههای روانکاوانهی قدرتمندی دارند و هم به سبک زندگی، طبقات اجتماعی و بیشتر از همه، سیاست در معنای یک کلیت دامنگستر و بهشدت تأثیرگذار در روند وقایع زندگی آدمها نظر دارند. با اینهمه این بخش از داستان «یویو» که راوی از «هنری جیمز» نقل میکند، ریشهی رازهای جنایت و شرارت و نسبت آدمها با عشق و نفرت را نشانمان میدهد: «هیچوقت نمیتوانی دربارهی قلب انسانها حکمی قطعی صادر کنی.»
0 نظر