نویسنده : املی نوتومب ترجمه : زیور ایزدپناه ژروم آنگوست در سفری کاری عازم بارسلونا است. به دلیلی نامعلوم، پرواز معطل مانده و تأخیر حدود سه ساعتی طول کشیده است. مردی هلندی، که خود را تکستور معرفی میکند، کنارش مینشیند و بیمقدمه سر صحبتی طولانی را باز میکند. ساعتی نگذشته، مسافران فرودگاه صحنهای باورنکردنی میبینند: ژروم دارد سر خودش را، به قصد کُشت، محکم به یکی از دیوارهای سالن انتظار میکوبد. چه اتفاقی افتاده است؟
0 نظر