نویسنده : عمران صلاحی عمران صلاحی یک آدم کاملاً معاصر است. نه «جهانیست بنشسته در گوشهای» و نه اهلِ دک و پزِ آکادمیک. طنزنویسی را با مطبوعات آغاز کرد و تا واپسین دمِ حیات این همکاری را قطع نکرد. شعر صلاحی عمیقتر و ظریفتر از دیگر آثار اوست. علتش هم شاید این باشد که او شعر را فقط و فقط برای دلِ خود سروده و نه سفارش مطبوعهای و یا به سودایِ حقالتألیفی. شعرهای عمران صلاحی را می توان به دو دسته تقسیم کرد : شعر های قدمایی ! و شعر های نیمایی. شعر های قدمایی بیشتر در قالب های غزل مثنوی و رباعی است و شعرهای نیمایی در اوزان عروضی و آهنگین و هجایی. اگر چه در مجموعه از نظر ادبی ممکن است وزنی نداشته باشد! صلاحی علاوه بر این ها مقدار زیادی طنز منظوم دارد که حاصل کار در نشریات طنز است و یا این که اصلا چاپ نشده . شعری از این کتاب: اون روزا خوب یادمه | یه روزی بابام اومد | مادرمو کتک زدش | بعدشم فرشامونو برد و فروخت | مادرم گریه میکرد | من میخواستم بابامو نفله کنم | من هنوز بچه بودم | خبر نداشتم که باید | یه نفر پیدا میشد "فقر" و میزد
0 نظر