نویسنده : کسری بختیاریان بخشی از کتاب : افسردگى مىگیره آیینه هر بار که از تو جدا مىشه تو حتى بیآرایشم ماهى ماهى که صبح از خواب پا میشه شب قهر کرده وقتی فهمیده مشکىتر از موهاى لَختت نیس راحت بگو دیوونهى زیبا تو این همه زیبایى سختت نیس!؟ چشمات دو تا فنجون قهوهس که عطرش داره میپیچه تو خونهم میخوام ازت دل بکنم اما انقدر جذابى نمیتونم! من با تو حال بهترى دارم حتى زمانى که باهام سردى تو نیستى کارى ندارم جز اینکه بشینم تا تو برگردى از وقتى اسمت روى لبهامه اسم خودم چیز مهمى نیس! اشک رو گونهم از سر شوقه عاشق شدم چیز مهمى نیس!
0 نظر